پارت دوم

سریع رو میز نشستم وقتی اجوما تموم میزو چید و نشستند بابا هم نشست و بهم سلام کرد منم جواب سلامشو دادم
(علامت هیونبین&)
&چته انگار دلخوری
+چیزی نیس فقط
&فقط چی
+بابا اگه یهو بفهمی که مثلا دارم میگم مثلا پسرت به پسرا گرایش داره و دوس داره نقاشی بکشه چیکار میکنی
&قطعا میکشمش چون اون دیگه پسر من نیس نکنه تو اینطوری
+نه تو اینستا دیدم یکی اینو به پدرش گف و اون رو کتک زد
با بغض اینو گف چون وقتی داشت خواب اون پسره رو میدید فهمیده بود به پسرا گرایش داره و وقتی پدرش اینو گف ترسید که اینو به پدرش بگه



ویو فلیکس
مثل همیشه از خواب بیدار شدم و آماده شدو که برم سر کار یه قهوه خوردم بعدش سوار ماشین شدم به سمت پاسگاه حرکت کردم رفتم تو و رئیس اومد سمتم
(رئیس لیکسی*)
*فیلیکس یه پرونده دارم برات درمورد یه خانواده که بیست سال پیش مورد حمله قرار گرفتند و مادر خانواده فوت شده عجیبش اینه بعد اون اتفاق از پسرش خبری نیس اینطور که فهمیدم پسرش میتونه پیشگویی کنه اونو بیار رئیس جمهور اونو میخاد
_حتما رئیس
دیدگاه ها (۲۱)

پارت سه

پارت چهارم

پارت اول

اوکی اوکی فیک جدید داریم

پارت بیستو یکمسلام بابا بابام:سلام خوشگل بابا خوبی ؟بیا شامت...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۳۷

✨وکالت عشق✨#part5ویو ا.ت✨🎀دادگاه شروع شد با جونگکوک رفتیم دا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط